به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

شفیعی رودباری، سیدصادق

استان گیلان

شفیعی رودباری، سیدصادق

دفاع مقدسشهدا و اشخاصفرمانده تیپ و همطراز (جانشین یا معاونین)
استان گیلان
آخرین ویرایش: ۱۴۰۴/۰۶/۲۶ چاپ

شفیعی رودباری، سید صادق؛ (12 دی‌ 1339-1 شهریور ۱۳۶۵)؛ فرماندة تیپ الحدید لشکر ویژة ۲۵ کربلا سپاه ‌پاسداران انقلاب اسلامی

سید صادق شفیعی رودباری در محلة نوجو بالابازار شهر رودبار زیتون در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم سید ولی‌الله دارای دفتر اسناد رسمی در شهرستان رودبار، به مردانگی، سخاوت و مهمان‌نوازی شهره بود و مادرش سیده مونس مینایی، زنی خانه‌دار بود (نوری‌سرخنی، ص ۱۵). صادق سومین فرزند خانواده بود و سه برادر و یک خواهر داشت.

تحصیلات ابتدایی خود را از مدرسة‌ ابوذر غفاری آغاز کرد. باوجود بازیگوشی، زرنگ و باهوش بود. بعد از گذراندن دوران ابتدایی وارد مدرسة راهنمایی سیروس (بلال حبشی فعلی) شد، این دوران مصادف بود با تبعید روحانیان مبارزی چون محمد یزدی (10 تیر ۱۳۱۰- 19 آذر ۱۳۹۹) و صادق خلخالی (1 مرداد ۱۳۰۵ – 5 آذر ۱۳۸۲) به دست رژیم پهلوی دوم (محمدرضاشاه: ۱۳۲۰ - ۱۳۵9ش) به شهر رودبار و او پنهانی پای سخنان این علمای مبارز متفکر می‌نشست و ره‌توشه‌های این تعالیم را با خود به محیط مدرسه و دوستان منتقل می‌کرد (همان، ص ۱۷). صادق رشتة اقتصاد را در دبیرستان انتخاب کرد چون معتقد بود کشور در بحران اقتصادی به سر می‌برد و به این رشته نیازمند است. در ۱۳۵۷ ش برای اخذ مدرک دیپلم به تهران رفت و در دبیرستان دکتر هشترودی‌ ثبت‌نام کرد. تحصیلات متوسطه را در خرداد ۱۳۵۸ در این دبیرستان به پایان رساند (ادارۀ آموزش‌وپرورش ... ). حضور وی در تهران هم‌زمان با اوج مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی بود و فعالانه در راه‌پیمایی‌ها و درگیری‌ها شرکت می‌نمود، به‌طوری که هر زمان برای دیدن خانواده به شهرستان می‌آمد، اعلامیه‌های امام‌خمینی‌(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (1281-  1368ش) را با خود می‌آورد و پخش می‌کرد (تحقیقات ... <طرح احیا ... >، بش).

پس از اخذ دیپلم به شهر خود بازگشت و با گروه‌های جهاد سازندگی برای ساخت‌وساز مدارس، مساجد و کمک به افراد نیازمند به روستاهای دورافتاده ‌رفت تا به رسالت انسانی‌اش جامۀ عمل بپوشاند. این در حالی بود که همۀ امکانات رفاهی، حتی تحصیل در خارج از کشور برایش فراهم بود (نوری‌سرخنی، ص ۱۸). او جوانی متین، باوقار، خوش‌معاشرت با مردم و ساده‌زیست بود (همو، ص ۱۱؛ تحقیقات، <خاطره توکل ... >، بش).

صادق در ۱۵ آذر ۱۳۵۸، به سربازی اعزام شد و پس از اتمام دوران آموزشی در پادگان ۰۳ بیرجند به لشکر ۱۶ قزوین معرفی و از آنجا پس از قرعه‌کشی به گردان مستقل ۱۱۴ میانه فرستاده شد، سپس برای گذراندن دورة آموزشی پانزده‌روزه موشک‌های تاو به قزوین رفت، پس از اتمام دوره، مجدد به میانه بازگشت و داوطلبانه برای دفاع از مرزهای جمهوری اسلامی عازم منطقة محروم دیواندره در کردستان شد (نوری‌سرخنی، ص ۷۰) که مصادف بود با درگیری‌های شدید گروه‌های ضد انقلاب کومله و دمکرات و منافقین در آن منطقه (همو، ص ۲۸؛ اسماعیلپور). او در سن نوزده‌سالگی در هر عملیاتی برای پاک‌سازی روستاهای آن منطقه اعلام آمادگی می‌کرد و با تمام وجود به مردم آنجا خدمت می‌نمود. با آغاز جنگ، صادق به همراه سایر نیروها برای آموزش کار با ادوات نظامی و تانک و نفربر به قزوین بازگشت و پس از اتمام دورة کوتاه آموزشی بلافاصله به همراه یگان روانة خوزستان شده و در منطقة پل هفت‌دهنه نزدیک دوراهی دهلران اندیمشک، شوش مستقر شدند (همو، ص ۲۶). آن‌ها پس از مدت کوتاهی از طرف لشکر مأموریت پیدا کردند  به‌طرف کوه‌های میش‌داغ (پشت ارتفاعات آنجا) رفته، پشت نیروهای عراقی روبه‌روی کوه‌های منتهی به تنگة چزابه مستقر شوند که بعد از درگیری با ارتش بعث، تعدادی از ایشان مجروح و عده‌ای هم به شهادت رسیدند (همو، ص ۸۹).

صادق که فقط چند روز از دوران خدمت سربازی‌اش باقی‌مانده بود، ۰۸ آذر۱۳۶۰ از سوی لشکر ۱۶ زرهی به سوسنگرد اعزام شد و در عملیات طریق‌القدس که از ۸ آذر ۱۳۶۰ با هدف آزاد‌سازی بستان و رسیدن به مرز در چزابه، در بستان انجام شد (مرکز اسناد و ... ، ص۴۷) شرکت کرد. او با شهامتی که داشت همواره به نیروها روحیه می‌داد، خودش جلو می‌رفت و بقیه هم به دنبال او وارد عمل می‌شدند (فخاری، ص ۹؛ نوری‌سرخنی، ص ۷۲، ۸۲)

 وی بعد از اتمام خدمت سربازی، از ۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روبار درآمد و در واحد بسیچ به‌عنوان مسئول قسمت پرسنلی حضور داشت (سپاه ... ).

سید صادق از خرداد۱۳۶۱ به جبهه اعزام و با قبول مسئولیت گروه ضد زره، آماده انجام عملیات رمضان که از ۲۲ تیر ۱۳۶۱ با هدف تهدید بصره از شرق و حضور درحاشیه شط‌العرب، در شرق بصره انجام شد (مرکز اسناد و ... ، ص۶۸) گردید که باوجود مشکلات منطقة عملیاتی و شرجی بودن هوای داغ خوزستان، تمام تلاش خود را برای آماده‌سازی گروه انجام داد (فخاری، ص ۴۷).

 او در آبان ۱۳۶۱ با مسئولیت واحد ۱۰۶ در عملیات محرم که از ۱۰ آبان ۱۳۶۱ با هدف تصرف سر پل در منطقه العماره و آزاد‌سازی ارتفاعات مرزی، در عین‌خوش، زبیدات انجام شد (مرکز اسناد و ... ، ص۶۹) شرکت کرد. در مراحل پایانی این عملیات، نیروها چون جایی برای احداث خاک‌ریز نداشتند، مجبور شدند در کانال‌هایی که جنازه‌های دشمن در آن بود، مستقر شوند و همه نیروها به علت آلودگی محیط و نیش پشه‌ها دچار عارضه پوستی سالک شدند. گروه عملیاتی سیدصادق با وجود بیماری، برای اجرای عملیات والفجر مقدماتی که از ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ با هدف پیشروی به سوی العماره و تهدید آن در شرق، در شمال چزابه انجام شد (مرکزاسناد و ... ، ص۷۰) از پادگان شهید بهشتی اهواز به منطقه رقابیه حرکت کردند و حدود بیست روز قبل از آغاز عملیات در آن منطقه مستقر شدند (نوری‌سرخنی، ص ۹۱). این عملیات مقدمه‌ای برای انجام عملیات‌های دیگر شد.

شفیعی پس از استراحتی کوتاه در عقبه، از ۱۴ فروردین ۱۳۶۲ به جبهه جنوب و لشکر ویژه ۲۵ کربلا اعزام و با توجه به تخصص و تجربه و مهارتی که در دوران خدمت سربازی کسب نموده بود به گردان ادوات لشکر معرفی و شروع به کار کرد. در اسفند ۱۳۶۲ صادق به‌عنوان یکی از فرماندهان واحد ۱۰۶ به منطقه دهلران برای شرکت درعملیات والفجر ۶ که از ۲ اسفند ۱۳۶۲ با هدف انهدام نیروی دشمن در چزابه و چیلات، در جنوب دهلران انجام شد (سمیعی، ص۱۶۵) رفته و منطقه را شناسایی کرده و پشت عراقی‌ها مستقر شدند (نوری‌سرخنی، ص ۹۲). صادق که در این عملیات، راهنمای گردان امام محمدباقر (ع) بود مأموریت داشت نیروها را به طرف قله ببرد. او نیروها را توجیه کرد و خودش با برداشتن چهار نارنجک و یک قطب‌نما در جلو ستون حرکت کرد (همو، ص ۶۵؛ تحقیقات، <خاطره دست‌نویس ... >، بش). بعد از یک ساعت، به اولین کمین دشمن برخورد کردند و او دردرگیری تن به تن با یکی از سربازان دشمن از فاصله نزدیک از ناحیه پای چپ مورد اصابت گلوله کلاشینکف قرار گرفت (همو، ص ۶۵ و۶۷).  درگیری شروع شد و همه نیروها باید سریع جلو می‌رفتند، بنابر این پیکر بی‌رمق او که دچار خونریزی بود را به کناری کشیده و در محل مناسبی گذاشتند (همو، ص ۴۰-43 و ۶۸ ) پس از عملیات تعدادی از رزمندگان در حین بازگشت، او را به دوش گرفته و به عقب ‌آورند. بچه‌های واحد ۱۰۶ که عاشقانه فرمانده خود را دوست داشتند با دیدن تن مجروحش به‌سرعت او را سوار یک جیب جنگی کردند (فخاری، ص ۶۰) ماشین حامل صادق در مسیر رفتن به سمت اورژانس روی مین رفت و منفجر شد. او در اثر شدت انفجار به بیرون پرتاب شد و این‌بار پای راستش از زانو به پایین به شدت آسیب دید (نوری‌سرخنی، ص ۱۱۳). در نهایت او را با ماشینی دیگر به اورژانس رساندند و سپس به اندیمشک و دزفول و از آنجا به بیمارستان شهید دکتر فقیهی شیراز منتقل کردند (دانشگاه علوم‌پزشکی ... ). او بعد از اینکه چند ماه از جبهه دور بود، با اینکه پیشنهاد مسئولیت در شهر رودبار به او داده شده بود و خانواده‌اش اصرار داشتند که در محل بماند؛ ولی به جبهه رفت و در عملیات بدر که از ۲۰ اسفند ۱۳۶۳ با هدف قطع جاده بصره- العماره و تهدید بصره از شمال، در هورالهویزه انجام شد (مرکزاسناد و ... ، ص۷۳) حاضر شد. با رشادت‌هایی که سیدصادق در عملیات بدر از خود نشان داد آن‌ها موفق به تسخیر محور پاسگاه ترابه شدند (نوری‌سرخنی، ص ۴۸). صادق به همراه تعدادی از نیروها حدود یک سال در مقر شط علی، منطقه هورالعظیم برای انجام عملیات‌های کوچک قدس۱ که از ۲۴ خرداد ۱۳۶۴ با هدف انهدام نیروهای دشمن در منطقه عملیاتی هورالهویزه و شرق رودحانه دجله انجام شد (سمیعی، ص۲۰۰) و قدس۲ که از ۴ تیر ۱۳۶۴ با هدف خنثی کردن ضد حمله دشمن، در منطقه عملیاتی هورالهویزه انجام شد (سمیعی، ص۲۰۱) و پاک‌سازی آن مناطق حضور داشت. آن‌ها به‌وسیله چوب‌پنبه‌هایی با ابعاد یک‌ونیم در سه متر سنگر ساختند و در آن زندگی می‌کردند. گاهی آنقدر داخل آب می‌ماندند که راه رفتن در خشکی برایشان سخت می‌شد (نوری‌سرخنی، ص ۴۹).  با آغاز عملیات والفجر۸ که از ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ با هدف تصرف فاو و تهدید بصره از جنوب، در فاو انجام شد (مرکزاسناد و ... ، ص۷۴) به‌عنوان جانشین فرماندهی تیپ ادوات الحدید لشکر ۲۵ کربلا که با توجه به افزایش تجهیزات و نفرات به تازگی تشکیل شده بود شرکت کرد. مسئولیت تطبیق آتش به عهدة او بود. او دوباره در این عملیات مجروح و به بیمارستان منتقل شد، بعد از مداوا باز پیشنهاد مسئولیتی در رودبار را رد کرد و به جبهه بازگشت (فخاری، ص ۱۱) و در عملیات کربلای ۱ که از ۹ تیر ۱۳۶۵ با هدف آزادسازی شهر مهران و ارتفاعات آن، در مهران انجام شد (مرکزاسناد و ... ، ص۶۱) شرکت کرد.

سیدصادق از چهره‌های شاخص ادوات لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود که از ابتدای تشکیل، در آن حضور داشت و طولی نکشید که به فرماندهی تیپ ادوات الحدید منصوب گردید و باوجوداینکه فرماندة تیپ بود برای بررسی وضعیت خطوط مقدماتی جبهه و سرکشی رزمندگان به کنار جاده رفت و در آن گرمای داغ جنوب همچون یک بسیجی پشت تویوتا سوار ‌شد. او امانتی مادر را که دعای کوچکی بود که در تمام سال‌های جنگ با او بود، از گردن باز کرد و به هم‌رزمش داد و روانة جزیرة مینوی آبادان شد (نوری سرخنی، ص ۱۱۶).

 1 شهریور ۱۳۶۵ که مصادف با شب عید غدیر بود‌، سید صادق شفیعی وقتی به منطقه رسید برای وضو گرفتن به سوی تانکر آب رفت و در حال وضو گرفتن بود که در همین لحظه گلولة خمپاره‌ای در آن نزدیکی فرود آمد و ترکش‌هایش به پیکر او اصابت کرد و بر زمین افتاد و به شهادت رسید (ستاد معراج...؛ فخاری، ص۸۱؛ نوری‌سرخنی، ص۵۹).  پیکرش در مزار شهدای روستای فیلده واقع در شهرستان رودبار طی مراسم باشکوهی به خاک سپرده شد (دفترپژوهش‌ها ... ، ص۴۵۱).

شهید سیدصادق شفیعی به‌خاطر چهرة زیبا و متبسم و اخلاق و رفتار گرم و صمیمانه همراه با لهجة شیرینش در بین نیروها بسیار محبوب بود. باوجوداینکه فرمانده بود و مسئولیت‌های مختلفی در لشکر داشت، به‌گونه‌ای رفتار می‌کرد که همه او را دوست و برادر خودشان می‌دانستند و صمیمانه از فرمانش اطاعت می‌کردند. با همه دوست بود و شوخی می‌کرد تا فضای گرمی فراهم سازد (نوری‌سرخنی، ص ۱۱۵). یکی از کارهای ماندگار او و برادران امیر و علی اسدزاده برای رزمنده‌ها، تأسیس صندوق قرض‌الحسنه بود (همو، ص ۱۰۸).

در فرازهایی از نامه‌ای که خطاب به دوستش نوشته و بیشتر به دردنامه شبیه است و هنوز با وضع برخی تطبیق دارد چنین نگاشته‌: «چقدر اسفبار است که در جمهوری اسلامی شخصی دُزدی کند و به آن شکل حمایت شود. با آن که آگاهیم پیرو امامی هستیم که حتی در زمان حکومتش از دیناری از حقوق مردم هم نمی‌گذشت و راضی نبود که حتی به یک یهودی هم ظلم شود. چقدر تأسف‌بار است که زندگی و دنیا و ریاست و...آنقدر پُر ارزش شود که به این مردمی که ولی نعمت ما هستند پُشت کرده شود. عده‌ای بدون کوچکترین زحمتی به ثروت‌های کلان برسند و بیشتر از همه هم نِق بزنند.» (شفیعی).

شهید سیدصادق در فرازهایی از وصیت‌نامه طولانی خویش، به آیندگان چنین وصیت نموده‌است: «برادران رزمنده اگر بدون ما به کربلای حسین(ع) رفتید، ملتمسانه می‌خواهم که ما را فراموش نکنید، چرا که ما در انتظار، مدت‌ها کوشیدیم. در هنگام برگشتن مشتی از خاک کربلا را با خود بیاورید و بر سر قبرم بپاشید. با التماس از شما می‌خواهم اسلام و انقلاب و امام را فراموش نکنید و جبهه‌ای که کفر جهانی علیه کشورمان گشود فعالانه در آن حضور داشته باشید. خون شهدا را در نظر بگیرید.

امروز حجت بر همه ما تمام شده و کفار از ما مأیوس شده‌اند. در هر مقامی که هستیم این مقام وسیله‌ای‌است که در آخرت اگر خطا کرده باشیم، سخت باید جوابگو باشیم» (بش). او دربارة علاقه‌اش به شهادت نوشته‌است: «به امید ثانیه‌ای هستم مرگ سرخ را که از محراب علی(ع) و کربلای حسین (ع) سرچشمه می‌گیرد در آغوش گیرم، خدایا! شهادتم در راه اسلام و قرآن را که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.»

سال ۱۳۹۷ ش سهیلا پور‌محمدی فیلم مستندی در مورد شهید سیدصادق شفیعی به نام «فرمانده صادق» تهیه کرد و در رودبار رونمایی و منتشر شد. تابلوی یادمان شهید سیدصادق شفیعی با همت شهرداری و شورای شهر رودبار در بلوار امام‌خمینی (ره) خلیل‌آباد نصب گردید.

مآخذ:  ادارۀ آموزش‌وپرورش تهران، گواهی پایان تحصیلات متوسطه، سند مورخ اسفند ۱۳۵۸، سند بش، موجود در ادارۀ کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان گیلان؛ اسماعیل‌پور، عباس (همرزم شهید)، مصاحبه با مجتبی عسری، بی‌تا؛ تحقیقات منتشرنشده بنیاد شهید استان گیلان (طرح احیاء، فرم ویژه اطلاعات مربوط به شهید)، بی‌تا، موجود در همان‌جا؛ همان، (خاطره توکل جمالی[هم‌رزم شهید])، بی‌تا، موجود در همان‌جا؛ همان، (خاطره دست‌نویس شهید از عملیات والفجر۶)، مورخ اسفند ۱۳۶۳، موجود در همان‌جا؛ دانشگاه علوم‌پزشکی شیراز، گواهی بستری و شرح عمل شهید در بیمارستان شهید دکتر فقیهی شیراز، سند مورخ ۱ مهر ۱۳۷۶، سند بش، موجود در همان‌جا؛ دفتر پژوهش‌های فرهنگی، معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی، فرهنگ اعلام شهدا استان گیلان، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، نشر شاهد، ۱۳۹۳ش؛ سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی، فرم کنترل اطلاعات موثر در محاسبه درجه، سند بی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ ستاد معراج شهدا، گواهی شهادت، سند مورخ ۲ شهریور ۱۳۶۵، سند بش، موجود در همان‌جا؛ سمیعی، علی، کارنامه توصیفی عملیات رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس، تهران: معاونت تبلیغات و انتشارات نمایندگی ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه، ۱۳۷۶ ش؛ شفیعی روباری، سیدصادق، وصیت‌نامه، سندبی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ همو، نامه، سند بی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ صالح‌فخاری، رضا، در محضر سید (سرگذشت سردار شهید سید صادق شفیعی)، با همکاری ستاد کنگرة سرداران و هشت هزار شهید استان گیلان، رشت: موج چهارم، ۱۳۹۱ش؛ نوری‌سرخنی، زینب، سردار سپیدرود (مروری بر زندگینامة سردار شهید سید صادق شفیعی)، رشت: نشر بلور، ۱۳۹۴ش؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، رشید، محسن، اطلس جنگ ایران و عراق، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،۱۳۹۱ ش.

                                                       /زینب نوری سرخنی/

 

 

شفیعی رودباری، سیدصادق

شناسه مدخل۶۴۰۲۴۹
شناسه مقاله۱۷۷۷
استانگیلان
کارگروهدفاع مقدس
گروهشهدا و اشخاص
زیرگروهفرمانده تیپ و همطراز (جانشین یا معاونین)
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشچهارشنبه، ۱۴۰۴/۰۶/۲۶

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر